من از تنگدستی و گرفتاری‌ام به امام هادی (علیه السلام) شکایت کردم.

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب


ابوهاشم جعفری می گوید:همراه امام هادی(علیه السلام) به بیرون شهر سامرا رفته بودیم.
امام روی زمین نشسته بود و من نیز مقابلش نشسته بودم.
در حین صحبت، من از تنگدستی و گرفتاری‌ام به امام هادی (علیه السلام) شکایت کردم.
در این هنگام، امام دست خود را به سمت شن‌های بیابان برد و یک مشت از آنها را به من داد و فرمودند:
«ای ابو هاشم، با اینها در زندگیت گشایش ایجاد کن و آنچه را می‌بینی به کسی مگو.»
شن ها را پنهان کردم و وقتی به شهر برگشتم،
دیدم آنچه از امام گرفته‌ام شن نیست.
طلاهای سرخ رنگی است که همانند آتش فروزان می‌درخشد.
طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم:
(برایم این طلاها را قالب بگیر.».)
او به من گفت:«من طلایی بهتر از این ندیده‌ام.
از این عجیب تر ندیده‌ام که طلا به صورت دانه‌های شن باشد. از کجا آورده ای؟
بحارالانوار، ج 50، ص 138، شماره 22


هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها...
ما را در سایت هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byazahrajana بازدید : 277 تاريخ : جمعه 18 فروردين 1396 ساعت: 18:11